ratashop | ||||||||||
|
پروتكل درمان شناختي-رفتاري هيپوكاندريا يا خود بيمار انگاري (نگراني بيهوده درباره سلامت خود) پروتكل درمان شناختيرفتاري هيپوكاندريا يا خود بيمار انگاري (نگراني بيهوده درباره سلامت خود) در 66 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
پروتكل درمان شناختي-رفتاري هيپوكاندريا يا خود بيمار انگاري (نگراني بيهوده درباره سلامت خود) در 66 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc ويژگي هاي كلي محصول : آماده سازي در 13 جلسه درمان و ارزيابي ( 3 جلسه ارزيابي + 10 جلسه درماني) شامل توضيحات كامل درباره بيماري، تشخيص آن ، مفهوم ، اصول شناخت بيمار، شرح كامل 13 جلسه ارزيابي و درمان ، پرسشنامه ها و فرم هاي مربوطه و منابع توضيح كاملِ تك تكِ مراحل هر جلسه در 66 صفحه ورد قابل ويرايش با زبان فارسي با فونت bnazanin اندازه 14 فاصله خطوط 1.5 رفرنس دهي معتبر + تمامي منابع استفاده شده برگرفته از فصل 11 كتاب International Handbook of Cognitive and Behavioural Treatments for Psychological Disorders كه به رايگان همراه فايل دريافت مي كنيد . نحوه دريافت : بلافاصله پس از پرداخت آنلاين 37 هزار تومان ، قادر به دانلود خواهيد بود . فهرست مطالب :
بخشي از متن : معرفي: يكي از ريشه دار ترين آن ها در توصيف هيپوكاندريا دشواري تفهيم در درمان آن است. اكثر درمانگاه ها هيپوكاندريا را به عنوان يك موضوع تغيير ناپذير با يك پيش بيني بسيار بد در نظر مي گيرند. دلايل مختلف براي توجيه اين تصور منفي ارائه شده است (Barsky,Geringer & Wool, 1988a). در وهله ي اول، هيپوكاندريك ها با مخالفت در برابر مداخله هاي پزشكي همراه با عوارض ، تشديد علائم يا ارائه ي درخواست هاي جديد كه جايگزين قبلي ها هستند، واكنش نشان مي دهند. در وهله ي دوم ، آن ها از آن جا كه معتقدند مشكلشان منحصرا فيزيكي است، به خوبي يك مقاومت رواني نشان مي دهند. در نهايت، آن ها بيماراني هستند كه از يك سو به صورت وابسته به پزشكان خود ظاهر شده و از سويي ديگر خصمانه و با تمايل پيشنهاد كمك از آن ها را رد مي كنند كه به ناچار مانع برقراري يك پيوستگي درماني مناسب است. به هر حال، حتي تشخيص هيپوكاندريا يك مشكل باالقوه در درمان است طبقه بندي توسط انجمن روانپزشكي آمريكا DSM-IV (APA, 1994) هيپوكاندريا را در يك طبقه ي كلي از اختلالات حالت جسماني قرار مي دهد كه ويژگي رايج كه اين گروه از اختلالات را مشخص مي كند" حضور علائم فيزيكي است كه يك شرايط كلي پزشكي مي خواهد" و به طور كامل با يك وضعيت پزشكي كلي ، با اثرات مستقيم از يك ماده روانگردان يا با هر اختلال ذهني ديگري ( مانند اختلال استرس و اضطراب )، شرح داده نمي شود. علائم بايد موجب درمان چشمگير اختلالات يا معضلات جامعه، اشتغال يا ساير موارد عملكردي باشد. طبق پيشنهاد نمونه اي از جلسات درماني : پروتكل درمان: اين بخش به طور مختصري از برنامه ي درماني مي گويد كه ما از طرح پيشنهادي Salkovskis and Warwick (Salkovskis, 1989, 1991; Salkovskis & Warwick, 1986; Warwick, 1989; Warwick & Salkovskis, 1989, 1990) ساخته بوديم. پروتكل ما در حال حاضر شامل 2 مرحله است، اولي با ارزيابي مشكل در ارتباط است و دومي شامل هسته اي از درمان بخوردار است.
فرآيند ارزيابي در 3 جلسه انجام مي شود. به طور كلي پيشنهادات خارجي ( جدول 2 ) را دنبال مي كند. دو جلسه ي اول براي تقويت آگاهي از مشكل با استفاده از اطلاعات كلامي كه از بيمار گرفته مي شود انجام مي شود. موضوعات جلسه ي 1 و 2 و 3 مرحله ارزيابي: ........... ........... .......... فاز درمان : درمان، تلاش براي دستيابي با اهداف زير است(Warwick, 1989; Warwick & Salkovskis, 1990): برنامه ي درماني طراحي شده كه در طي 10 جلسه اعمال شد، هريك حدود يك ساعت ( به جز اولي كه كمي طولاني تر بود ) براي دوره يك هفته اي طول كشيد. جلسات به 3 شكل مختلف تشكيل شد: فاز اول ، گسترش مدل و ايجاد سازگار ي ( جلسات 1 و2 )، فاز دوم، استراتژي هاي معالجه ( جلسات 3،4،5،6،7،8،) و فاز سوم، پيشگيري از عود كردن ( جلسات 9 و 10 ). توصيه شده كه استراتژي هاي درمان متنوعي اعمال شود كه برنامه با قوانين كلي ارائه شده در جدول 3-11 تهيه شود. فرموله بندي مدل و ايجاد سازگاري ( مصالحه )
1. معرفي اين فرضيه كه بيمار براين باور است مشكل را توضيح دهد. ( اختلال جسماني) شرح جلسه : 1- معرفي فرضيه كه بيمار باور دارد مشكلش را توضيح دهد ( اختلال ارگانيك ) . جلسه با يك سنتز از اطلاعات بيمار در رخداد هاي قبلي آغاز مي شود ( مثلا از علائم و نشانه هاي او، چيزي كه راجع به آن ها فكر مي كند، شيوه اي كه او در آن تأثير مي پذيرد ) تأكيد مي كند بر حقايقي كه به عنوان مداركي از وجود يك بيماري فيزيكي جدي اند. 2- پيشنهاد يك فرضيه جايگزين جديد ( مشكل اضطراب )، ممكن است يك فرضيه جايگزين جديد معرفي شود كه بيمار ببيند كه حقايقي وجود دارد كه با بيماري اي كه او ادعا مي كند منطبق نيست. به منظور انجام اين كار، حقيقت اين است كه پزشك هيچ بيماري اي را پيدا نكرده و معاينات و آزمايشات پزشكي وجود يك مشكل فيزيكي مشخص را نشان نداده اند. a. اضطراب چيست؟ اضطراب با عنوان يك احساس توصيف مي شود كه همه ي مردم آن را تجربه كرده و شامل كارهايي است كه به عنوان يك مكانيزم هشدار دهنده زماني كه ما در وضعيتي تهديد كننده قرار داريم،فعال كننده است.
d. ارتباط بين تفكر ، احساس و رفتار. اين رابطه مي تواند با استفاده از يك مثال در راستاي Beck et al. (1979, pp. 138-139)تشريح شود. در اين مثال از بيمار دعوت شد تا خود را نيمه شب تنها در خانه تصور كند درحاليكه يك صداي بلند از اتاق ديگر مي شنود. با استفاده از يك سري سوال ( به عنوان مثال چه احساس مي كنيد وقتي به ان فكر مي كنيد؟ چه اتفاقي انجام مي دهيد؟ ) او ميخواهد ببيند كه اگر او فكر مي كرد در آن " يك سرقت از خانه بود"مي تواند مضطرب شود و دست به انجام كاري بزند تا خطر به حداقل برسد ( مخي كردن خود يا خبر كردن پليس) . به هر حال اگر او فكر مي كرد " پنجره باز است و باد سروصدا مي كند" او احساس آرام و متفاوتي را تجربه مي كرد و به سادگي ميخواست پنجره را ببندد. براي نشان دادن رابطه ي بين افكار، احساسات و رفتار ممكن است مفيد باشد كه از بعضي از موارد نگراني درباره ي سلامتي ثبت شده توسط بيمار در دفتر يادداشت روزانه استفاده شود. به همين ترتيب، در ارتباط با علائم جسماني ، اطلاعاتي درباره ي نحوه ي تأثير عوامل خاص بر ظاهر و تشديد علائم و احساسات جسماني داده شده است. براي نشان دادن اين مورد، مثال هايي مانند توجه به افزايش ضربان قلب يا رنج بردن از اسهال زماني كه به ما حس عصبي دست مي دهد يا بدتر شدن فرآيند التيام زخم اگر به طور مداوم آن را لمس كنيم وجود دارد. e. ارائه ي مدل رفتار شناسي از هيپوكاندريا Warwick and Slakonskis. ( توسعه و مكانيزم هايي كه مشكل را حفظ مي كنند با استفاده از مدل " فوبياي قلبي" شرح زير مي تواند مورد استفاده قرار گيرد. به عنوان مثالي از يك نمونه ي معمول " فوبياي قلبي"( modified from Warwick & Salkovskis, 1989): f. طراحي يك مدل مشابه با نمونه ي بيمار. توضيحات قبلي بيمار را در موقعيت خوبي قرار مي دهد تا آناليز پرونده ي خود را بپذيرد در شرايطي مشابه با كساني كه وجود دارند. براي انجام اين كار، نمودار هاي توضيحي ايجاد مي شوند كه شامل اطلاعات مربوط جمع آوري شده در طي ارزيابي اند ، هميشه سعي مي شود تا بيمار فعال شود. در مواردي كه بيمار هيچ باوري به جايگزيني پيشنهاد ندارد، اگر او تا به حال حتي يك درصد شك داشته باشد كه باور او به رنج بردن از يك بيماري خاص ممكن است اشتباه باشد.معالج اشاره ميكند به اينكه آيا تا به حال فكر كرده است حتي براي يك نمونه معالجه كه نشانه ها ممكن است به شيوه اي غير از يك بيماري جدي تشريح شوند. 3- تكليف خانه . بيمار تصاوير جذابي در طي جلسه گرفته است و براي تكليف خانه از او خواسته مي شود در باره ي آن ها فكر كند و ليستي از ايده ها درباره ي اينكه با كدام موافق است و با كدام مخالف و در مورد كدام دچار شك و ترديد است و يا ميخواهد بحث كند تهيه كند. يك جنبه ي حياتي در طول فرآيند درمان، تمايل بيمار هيپوكاندريك به انتخابي بودن توجه به اطلاعاتي است كه منطبق بر باورهاي وي از بيماري است كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. از اين جهت و براي حفظ بازخورد ثابت، توصيه مي شود از بيمار خواسته شود كه سوالات اصلي مطرح شده در جلسه و همچنين ايده هايي كه راجع به آن ها فكر ميكند را خلاصه كند.
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ] [ ۰۶:۴۰:۵۱ ] [ rah ]
{COMMENTS}
|
|
||||||||
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |